بمعنی عارض درگاه شاه که حضور و غیبت مردم خبر دهد و او را به عربی حاجب گویند. (انجمن آرا) (آنندراج). کسی که اجازه نامۀ ورود به دربار را صادر می نمود. (فرهنگ نظام)
بمعنی عارض درگاه شاه که حضور و غیبت مردم خبر دهد و او را به عربی حاجب گویند. (انجمن آرا) (آنندراج). کسی که اجازه نامۀ ورود به دربار را صادر می نمود. (فرهنگ نظام)
بوره. (ناظم الاطباء) ، دوایی است که به هندی سهاکه گویند و به کاف عربی دیده نشده. (غیاث اللغات) (آنندراج). رجوع به تحفۀ حکیم مؤمن و تنکار در همین لغت نامه شود
بوره. (ناظم الاطباء) ، دوایی است که به هندی سهاکه گویند و به کاف عربی دیده نشده. (غیاث اللغات) (آنندراج). رجوع به تحفۀ حکیم مؤمن و تنکار در همین لغت نامه شود
نوعی از سرود وراگنی (؟) (غیاث). نقشی است از موسیقی. (آنندراج) : ازین ره حور بر صوتش نثار است که نقش چینیش بسته نگار است. طغرا (از آنندراج). از شور سماع، سامعه در حصار صماخ، سرگرم سماع ووجد، و حدی خوانی سرودسرایان دلکش، رقص افکن دلهای لیلی وشان بسته نگار وادی حجاز و نجد. (درۀ نادره چ شهیدی 1341 هجری شمسی ص 273). و رجوع به بسته شود
نوعی از سرود وراگنی (؟) (غیاث). نقشی است از موسیقی. (آنندراج) : ازین ره حور بر صوتش نثار است که نقش چینیش بسته نگار است. طغرا (از آنندراج). از شور سماع، سامعه در حصار صماخ، سرگرم سماع ووجد، و حدی خوانی سرودسرایان دلکش، رقص افکن دلهای لیلی وشان بسته نگار وادی حجاز و نجد. (درۀ نادره چ شهیدی 1341 هجری شمسی ص 273). و رجوع به بسته شود